دفن شهدای کربلا
مـقـام قـرب خدا یا بـهشت اهل ولاست بهشت اهل ولا یا زمین کرب و بلاست ورق ورق شده هـفـتاد و دو کـتاب خدا به هر ورق ز دمِ تــیغ، آیه ها پـیـداست بـنـی اسـد مـتـحـیـّـر، سـتــاده انـد هـمـه سکوت کرده ولی درسکوتشان غوغاست نه سر بود به تن کشتگان، نه تن سـالم نه از غلام، نه مولا، نشان درآن صحراست ز کـوفه اشـک فشان، یک سـوار می آید به نـیـنوای وجـودش، نوای یا ابـتـاست گـشـود لب که الا، ای مـوالـیان حـسین مرا شناخت بر این لاله های باغ خداست کـنـارهـم بـدن قـطعـه قـطعـۀ انـصـار حبیب و مسلم وجون و بُریر و عابس ماست کـنار عـلـقـمه افـتـاده پـیـکری بی دست که چشم تشنه لبان از خجالتش دریاست به اشـک دیـده بشـوئـید زخـم هایـش را که حافـظ حرم و میر لشکر و سـقّاست به قلب معـرکه خون می دمد ز گودالی که در میـانۀ آن جـسم یوسف زهراست |